بدون اغراق شما تنها کسانی هستید که می تونم راحت از نگرانیام و استرس هام براتون بگم .

و من می نویسم از امروزم .

همین دقایقی پیش داشتم تو اینستا برای خودم می چرخیدم که یکهو به پیج یه دخترخانم 31 ساله برخوردم ،مبتلا به سرطان اولین پستش رو آوردم و نشستم به خوندن .استیج سه بیماری هست و الان درگیر درمان .

یه عکس از کوتاهی موهاش گذاشته بود .واااای استرس عجیبی گرفتم .تمام نگرانی ها و استرس های  اون دوران رو سرم آوار شد .والا استرسی که الان آدم سراغش میاد ،بیش تر از اون زمانی هست که تو درگیر بیماری و مصیبت هاش هستی.

طبق معمول پناه می برم به خدا.امشب ،شب جمعه س و میرم زیارت و دعا کمیل خواهم خوند و باز با دعا و نماز به خودم یادآوری میکنم که این استرس ها الکیه دخترررررر .خدا هست .تو که سلامتی ،پس چته .ولی شما نمی تونید درک کنید این حرفمو که هرچقد آدم مثل من ،قوی باشه ،باز یادآوری یه سری خاطرات بدجور به آدم استرس میده .

واااای خدایا ،من اگه تورو نداشتم چه می کردم .قطعا خیلی وقت بود که مرده بودم .

خدایا من می دونم پر از اشتباهم .می دونم یه وقتایی اون بنده ی مخلص تو نیستم ولی لطفا به طور ویژه هوامو داشته باش.هوای دلمو .تو خودت بهتر میدونی که تنها آرامش دهنده ی حقیقی برای من ،خودتی و بس .

مرررسی که برام خدایی می کنی .

مرررسی که منو اینقد لایق دونستی که رفیق و همدمم بشی .تو بهترین دوست منی .

خدایا چطور میشه کسی رو ندیده اینقد دوست داشت .من عاشق توام .تو صمیمی ترین و مهربونترین و عشق ترین دوست من شدی (از دوران بیماری تا به الان ) .

خدایا من با ذره ذره ی وجودم ،مخلصتم و عاشقانه می پرستمت .


++قبل از نوشتن این پست ،و دقیقا بعد از اومدن بیرون از اینستا ،به دوست صمیمی و خانوادگیمون ،آزاده زنگ زدم .نگرانی فکریمو بهش گفتم .بعد هم بهش پیشنهاد دادم که فردا صبح زود بریم با هم یه ورزش مشتی بکنیم .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Dale «سبزه زارِ مَحبتِ گل و بلبل» انجمن دالوند مارکتینگ و فروش بحران مدیریت در ایران Monica آویـــــــنا روشا مجد فروشگاه خرید اینترنتی