سلام سلام سلام بچه ها .

ممنون که بیادم بودید ما از شیراز برگشتیم.دیروز چه سیلی راه افتاده بود تو شیراز .

بزار ادامه ی خاطرات شیرازمونو ثبت کنم

تا اینجا گفتم که چهارشنبه سال تحویل شد .پنجشنبه کله ی صبح هم راه افتادیم به سمت شیراز .حدود ساعت سه و نیم اینطورا ما رسیدیم شیراز .دیگه تا هتل پیدا کردیم همونجا از خستگی تو تختامون غش کردیمو خوابیدیم و عملا پنج شنبه دیگه جایی نرفتیم .

جمعه صبح زود برای نماز،خواهر کوچیکه بیدار شد و همه رو بیدار کرد من هم که بودم و نماز بی نماز .دیگه تا نماز خوندن و صبحونه خوردیم ،ساعت 8 صبح زدیم بیرون و رفتیم سمت پارکینگ .گفتیم کجا بریم کجا نریم .از اونجایی که ما تو مرکز شهر بودیم .اول تو راهمون موزه زینت الملوک رو  رفتیم .خییلی قشنگ بود چون صبح زود رفته بودیم خیلی خلوت بود و فقط ما اونجا بودیم .بعد در همون نزدیکی رفتیم نارنجستان .تا وارد حیاطش شدیم ،فضای سبزو گل گلیش خیییلی زیبا بود .قبل از اینکه یه نگاه به اونجا بندازم ،دلم خواست که یه عکس یادگاری با لباس ن قشقایی اونجا بگیرم .همونجا رفتم تو کلبه.لباس رو پوشیدم و خانومه هی بهم ژست میداد و عکس می گرفت و یه مقدار سر ژست گرفتنا و عکس گرفتن معطل شدم ،بعد زود سر ده دقیقه هم عکسمو ظاهر کردن .بعد هم رفتم تو نارنجستان چرخیدم البته باخواهرم .خواهر کوچیکه و بابا و دومادمون نشستن تا من ته و توی موزه رو در بیارم(تو اون تایمی که من عکس می گرفتم اونا برای خودشون چرخیده بودن ).

بعد از نارنجستان سوار ماشینمون شدیمو پیش به سمت خواجوی کرمانی .اولین بارم بود شیراز می اومدم و کلی ذوق کردم از دیدن دروازه قرآن(البته دیروز که وارد شیراز شده بودیم ،دیده بودمش) یه طاووس خوشکل هم اون وسط خیابون درست کرده بودن .دم دروازه قرآن با خانواده ام چند تا عکس یادگاری گرفتیم و بعد رفتیم سمت آرامگاه خواجوی کرمانی که همون نزدیکی بود .چون اونجا پله زیاد داشت ،دیگه بابا نیومد و همون پایین منتظرمون موند .تا اون بالای فضای کوهستانی رفتیم .اون بالا من سفارش فالوده دارم،خواهرام و دومادمون آش گرفتن .یه کاسه آش هم برای بابا خریدیم و با خودمون پایین بردیم .

بعد از اونجا رفتیم سمت حافظیه .ماشین رو پارک کردیم و رفتیم سمت حافظیه .عاقا اینقد شلوووووووووغ بود که نگو دیگه نرفتیم تو و برگشتیم و گفتیم فردا کله ی صبح بریم .

دیگه ظهر شده بود .برگشتیم هتل .ناهار خوردیم .من با خودمون فیله ی بوقلمون آورده بودم .همونو با قارچ و گوجه ساندویچ کردیمو خوردیم .یه کوچولو استراحت کردیم و منو خواهرام زدیم بیرون .بهنام (دومادمون )گفت من نمیام میخوام بخوابم .از اون ور چون ما میخواستیم کلی پیاده روی کنیم و بابا نمی تونه ،بابا هم موند تو هتل پیش دومادمون .ساعت دو و نیم ظهر از هتل زدیم بیرون .همینجور پیاده داشتیم می رفتیم و از یه مغازه دار(بستنی و آبمیوه فروشی)پرسیدیم که این حوالی چه اماکن دیدنی یی هستن .بهمون آدرس ارگ کریمخان رو داد.پیاده رفتیم و سر از ارگ در آوردیم .اول رفتم سه تا بلیط گرفتم برای ارگ کریمخان ،حمام وکیل و موزه پارس

تک تکشون رو رفتیم .ارگ شلوغ بود ولی موزه خلوت تر بود و راحت میشد دیدن کرد و عکس گرفت .حمام هم خیلی شلوغ بود .بعد رفتیم مسجد وکیل رو دیدیم .بازار وکیل رو هم رفتیم .اونجا یه فرش رنگی رنگی خوشکل دیدم (برای روی میز تحریرم .با نخ بافتنی بود )،بدجور چشممو گرفته بود ولی گفتم شاید جلوتر چیز خوشکل تری ببینم ولی نه به اون خوشکلی و نه به اون کیفیت ندیدم .سرای مشیر هم رفتیم .

بعد تو راه برگشت به هتل یه سر هم به عمارت شاپوری زدیم .بسیار زیبا بود .دوست داشتم اونجا تو کافه اش بشینیم ولی متاسفانه شلوغ بود .

برگشتیم هتل .برای شام دومادمون دعوتمون کرد و به یه رستوران سنتی اونجا رفتیم .من دوست داشتم کلم پلوی شیرازی بخورم ولی نمی دونستم کیفیت برنجش چطوره برای همین بیخیال شدم و دیزی سفارش دادم .بعد شام هم رفتیم شاهچراغ .با خودمون ماشین نبرده بودیم و یه تاکسی دربست گرفتیم تا شاهچراغ .راننده تاکسی یه مرد میانسال از اون شیرازی های باحال بود

چقد شاهچراغ قشنگه .ما شب رفتیم .خلوت بود .عاشق حیاط و معماری قشنگش شدم .

این از روز جمعه ی ما و روز دوم حضورمون در شیراز .

من پیشنهاد دادم که چهار روز شیراز بمونیم.بنده خدا دومادمون حرفی نداشت ولی خواهرام مخالفت کردن و گفتن فردا(شنبه )برگردیم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگی برای پوریا پورسرخ سایت دوستدار حیوانات گلچين مطالب اينترنتي سوالات هنر در خانه 2 رشته مدیریت خانواده شعر، موسیقی، داستان و .... ثبت شرکت - ثبت شرکت خاص - ثبت فوری شرکت بصیرت جوان مؤمن انقلابی شهیدان فروشگاه Jason آقای طراح